در هفتههای اخیر، بحث مداخله دولت برای حذف قیمتهای خرید و فروش مسکن در فضای مجازی و کسبوکارهای اینترنتی دوباره به گوش رسید، کاری که فعالان سنتی بازار مسکن از آن حمایت میکنند.
به گزارش ملکرادار و به نقل از هفتهنامه تجارت فردا، محمدرضا فرحی، معتقد است که دو عامل این موضوع را حمایت میکند. نخست علاقه دولت است که باعث میشود هر زمان که نیاز داشت در هر بازاری و به هر نحوی مداخله کند.
موضوع دوم نیز تقاضای مردم است که فکر میکنند دولت به شکل حامی آنها وارد بازار میشود و قیمتها را کنترل میکند.
این دو نگاه باعث شده که دولت خود را محق به ورود به بازارها و دخالت در هرگونه قیمتگذاری بداند. از نگاه این کارشناس اقتصادی، این نوع رفتار به نوعی پاک کردن صورتمساله است، این در حالی است که در دیگر کشورها، توقع از دولت این است که دولت تسهیلگر بازار اشتغال باشد.
فرحی تاکید میکند که این نوع رفتار شاید در کوتاهمدت اثرگذار باشد و باعث کنترل قیمت شود، اما در بلندمدت باعث کاهش اعتماد شده و در نتیجه بیاعتمادی تبدیل به یک عنصر خطرناک برای سیاستگذار میشود.
در تاریخ تحولات اقتصادی، همواره کسبوکارها در حال توسعه و بهروز کردن سیستمهای خود بودهاند، گذار از سیستمهای سنتی به مدرن همواره به آسانی نبوده و با مقاومتهایی نیز همراه میشود، این رویه در دنیا و در ایران وجود داشته است و جدیدترین موضوع آن، حذف قیمتگذاری مسکن در فضای مجازی است، از نگاه شما ریشه این موضوع چیست و چرا در ایران این رفتار مشاهده میشود؟
این موضوع در دنیا سابقه داشت، اما سابقه جهانی آن با سابقه ایران تفاوت قابل توجهی دارد. زیرا روحی بر اقتصاد کشور حاکم است که از دو سو تقویت میشود. از یکسو دولت علاقه بسیاری به مداخله در بازارها دارد و در واقع تمایل دارد سایهای بر همه بازارها داشته باشد. از سوی دیگر مردم نیز از دولت انتظار دارند که حامی آنها باشد. به صورت سیستماتیک مردم دولت را متولی ایجاد شغل میدانند. در کشورهای دیگر مردم دوست دارند که دولت تسهیلگر بازار اشتغال باشد، اما در کشور ما این مساله به یک توقع از سوی مردم تبدیل شده است. در نتیجه هم سمت مردم و هم سمت دولت تمایل دولت حداکثری دیده میشود. این مساله عوارض بسیاری به دنبال دارد. اثرات جانبی که مهمترین آن ورود دولت و قیمتگذاری در همه بازارهاست. یعنی مساله فقط سایتهای خرید و فروش در حوزه مسکن و خودرو نیست. حتی پیش از اینکه این سایتها وجود داشته باشد دولت تمایل داشت که در شورای رقابت برای خودرو قیمت نهایی را تعیین کند. از سوی دیگر با تعرفههای گمرکی سنگین، جلوی ورود خودرو خارجی را میگیرد. در واقع دولت با این سیاستها برای مردم تعیین میکند که چه چیزی و با چه قیمتی خرید و فروش کنند.
با این منطق موضوع تغییر چندانی نکرده است و فقط پلتفورم آن متفاوت شده است. با همان منطق نیز دولت تمایل ندارد که یکسری ابزارهای آنلاین مانند اپلیکیشنها قدرت بگیرند و قیمت توسط مردم تعیین شود. علاوه بر این تمایل بسیاری از سوی سیاستگذار برای پاک کردن صورتمساله وجود دارد. همان منطقی که باعث میشود دستگاههای مختلفی مانند ماهواره و پخش فیلم ویدئو در مقاطعی از زمان ممنوع باشد، در حالی که اکثریت مردم از این امکانات استفاده میکنند، اما قانون تغییری نمیکند و متاسفانه قانون از سوی مردم نادیده گرفته میشود. با همان منطق در این فضا نیز دولت سعی دارد صورت مساله را پاک کند. به بیان دیگر، اگر قیمت گران است و دولت نمیتواند عرضه کند، همچنین سیاستهای مناسبی برای کاهش قیمت ندارد، به این نتیجه میرسد که قیمتها را مخفی کند. با توجه به این گذشتهای که گفتم، تجربه جهانی با آنچه در داخل کشور اتفاق میافتد تفاوت عمدهای دارد. در تجربه جهانی از این معضلاتی که در داخل کشور وجود دارد دیده نمیشود.
در صحبتهای خود به دولت اشاره کردید که طبع دخالت در بازارها را دارد، اما سوال مشخص این است که چرا مردم از ورود دولت به این بازارها استقبال میکند. آیا دخالت دولت سبب بالا رفتن سود مردم میشود؟
پاسخ این سوال هم بله است و هم خیر. اگر خود را جای مردم بگذاریم، فرض کنیم که دولت میتواند در بازارها دخالت کند، اگر این مداخله به این صورت باشد که باعث کاهش قیمتها شود، مردم از آن استقبال میکنند. این قضیه در همه جای دنیا حتی اگر کار غلطی باشد نیز با استقبال مردم مواجه میشود. اگر شما خودرویی را با نصف قیمت بازار بخرید احتمال اینکه از قیمتها ناراضی باشید بسیار کاهش پیدا میکند. فرض کنید ۲۵ هزار خودرو در بازار عرضه شده که ۳۰ درصد کمتر از قیمت بازار است. طبیعی است که مردم برای قرعهکشی ثبتنام میکنند و ریشه این افزایش تقاضا به تصمیم سیاستگذار برمیگردد که کالا را با این قیمت عرضه میکند. زمانی که با تورم ۳۰ تا ۴۰درصدی و سود بانکی ۱۵درصدی روبهرو هستید، شکاف بین این دو عدد به معنای مالیات پنهان برای همه مردم و از بین رفتن ارزش داراییهای آنهاست. این است که حتی کالاهای مصرفی مانند خودرو که عمر کمتر از پنج سال دارد، تبدیل به کالاهای سرمایهای میشود. این تبدیل سبب میشود که مردم تمایل پیدا کنند کالا را ارزان خریده و گران بفروشند. بنابراین از مداخلههای مقطعی دولت برای قیمتگذاری این نوع داراییها استقبال میکنند. اما آنچه مردم در نظر نمیگیرند و در واقع نمیتوان از آنها انتظار داشت که چنین تحلیل بلندمدتی هم داشته باشند، این است که ممکن است این مداخلات در کوتاهمدت به نفع مردم باشد اما در بلندمدت به نفع مردم نخواهد بود. شاید در کوتاهمدت به ضرب بگیر و ببند بتوان جلوی سیل را گرفت اما در بلندمدت این کار امکانپذیر نیست. اگر این سیاست جوابگو بود، قیمت گوجهفرنگی به همان قیمت گوجه میدان نارمک باقی میماند.
در برخی از بازارها مانند بازار ارز یا مسکن دیده شده که در کوتاهمدت برخوردهای جدی دولت اثرگذار بوده و رشد قیمتها متوقف شده است.
تجربه پیشین نشان میدهد که سلاطینی که مکرراً دستگیر شده و اعدام میشوند، اثری حتی کوتاهمدت در بازارهایی که ادعا میشود این افراد سلطان این بازارها بوده نداشتهاند. در نتیجه این صحبت شما در همین ابتدا زیر سوال است. نکته دوم این است که اگر این نوع برخوردهای قهری در کوتاهمدت اثر داشته باشد، دولت و حاکمیت یک مفهوم بلندمدت است که قرار است به امور رفاهی و اجتماعی مردم در بلندمدت بپردازد. وقتی مردم متوجه اثر کوتاهمدت این سیاستها در بازارها شوند، در بلندمدت اعتماد خود را از دست داده و این اتفاق برای حاکمیت بسیار خطرناک است. در واقع زمانی که سیاستگذار ادعا میکند ارز نخرید زیرا ارز به زودی ارزان میشود؛ اما این اتفاق در دورههای مختلف تکرار شده و مردم میبینند که نتیجه این صحبتها در بازار ارز بیاثر بوده است، در نتیجه به مرور اعتبار دولت از بین میرود. بنابراین حتی اگر در کوتاهمدت رفتارهای دولت روی بازاری اثرگذار باشد، در بلندمدت جهشهای جایگزین اتفاق میافتد که اثر این رفتار دولت را از بین میبرد. اما باید توجه کرد که این نوع رفتارهای دولت با فلسفه یک حاکمیت مدرن در قرن بیست و یکم در تناقض است.
اگر از دیدگاه خرد به این قضیه نگاه کنیم، این سوال برای مردم مطرح است که چطور میشود در جایی که نظارتی در بازار وجود ندارد، یک فروشنده به سود خود قانع باشد و قیمت بالاتری ندهد. بنابراین مردم تصور میکنند که دلالان سبب افزایش قیمتها میشوند. آنها استدلال میکنند که اگر نهادی مانند دولت نباشد، قیمتها درج نشود و ثابت نگه داشته نشود، به عنوان مثال چرا دلالان قیمت مسکن را افزایش ندهند؟
دغدغه تنظیمگری در بازار مساله همیشگی و درستی است و در بسیاری از حوزهها در کشورهایی که دولتهای حداقلی دارند نیز مطرح است. اما مجدداً باید به این مساله اشاره کنم که تنظیمگران بازار در ایران این کار را به روش دهههای قبل انجام میدهند. یعنی تنها ابزاری که بلد هستند، این است که با فشار یا خواهش قیمتها را کاهش دهند. طبیعی است که اگر فروشنده و خریدار در قیمتی توافق داشته باشند، دولت هرچقدر هم تلاش کند، این کار جواب نمیدهد.
در دنیا تنظیمگریها در بازارها از طریق ابزارهای تنظیمگری مانند ابزارهای مشتقه پیچیده قیمتگذاری، مالیاتگذاری و شفافیت در بازار ایجاد میشود. در مورد مسکن باید وضعیت آن دقیقاً مشخص باشد که آیا خالی است، توسط مالک اشغال شده یا مستاجر دارد. اگر خالی باشد عوارض و مالیات آن مشخص است. اگر مستاجر داشته باشد شرایط آن فرق میکند. در بسیاری از کشورها، در مورد اینکه قیمت اجاره در هر سال چطور تعیین میشود بحثها و محدودیتهای زیادی وجود دارد. در خیلی از کشورها بیرون کردن مستاجر حتی پس از اتمام دوره اجاره محدودیتهای زیادی دارد. این مسائل موجب میشود که در گذر زمان مردم به ملک به صورت یک دارایی سرمایهگذاری نگاه نکنند. همزمان با این کار، دولتها در کشورهای دیگر بازارهای دیگر را نیز به اندازه کافی جذاب کردهاند. به عنوان مثال بورس، صندوقهای سرمایهگذاری فعال و اوراق قرضه از مواردی است که در جذب سرمایههای مردم کمک میکند. در نتیجه از جذابیت بازار مسکن کاسته میشود. مردم در این شرایط رفتار سرمایهگذاری خود را تنظیم میکنند. تجربه این رفتار مردم در مورد جریمههای رانندگی نیز دیده شده است. اگر جریمهها به قدر کافی بازدارنده نباشند تبلیغات در مورد اجرای قوانین چندان اثرگذار نیست.
موضوع مهم دیگر این است که اگر تورم کنترل نشود، این سیاستهای تنظیمگری میتواند اثرگذار باشد؟ یعنی آیا تجربه این موضوع دیده شده که تورم جامعهای بالا باشد، اما بتوان با ایجاد مکانیسمهایی از هرج و مرج قیمتی در بازارها جلوگیری کرد و تنها مردم را مجاب کرد که یک نوع سرمایهگذاری داشته باشند؟
نکتهای که در مورد تورم اشاره کردید بسیار درست است. از آن مهمتر نرخ رشد اقتصادی است. زمانی که نرخ رشد اقتصادی جذاب داشته باشید یعنی بازارهای سرمایهگذاری جذاب دارید. به عبارت دیگر کارآفرینی و تولید جدید. یعنی بخش مهمی از این سرمایه از طریق شرکتهای بورسی، خانوادگی یا بنگاههای کوچک و متوسط در بازارهای مختلف هدایت میشود. اما شما در مورد کشوری صحبت میکنید که نرخ رشد اقتصادی جذابی ندارد، فرصتهای سرمایهگذاری جدیدی نیز وجود ندارد. در واقع از سوی دیگر تورم نیز وجود دارد. یعنی مردم در تلاش هستند برای حفظ ارزش دارایی، در همان بازارهای مختلف سرمایهگذاری کنند. این نگرانی وجود دارد که کالاهای دیگر مانند وسایل خانگی نیز به کالای سرمایهای تبدیل شوند. به بیان دیگر، شاید در آینده نزدیک این شرایط وجود داشته باشد که مردم، در این کالاها سرمایهگذاری کنند.
به نظر میرسد که رفتار دولت با این اپلیکیشنها کجدار و مریز است به عبارت دیگر دولت این مساله را مطرح میکند که توسعه این اپها تا جایی ممکن است که دولت اجازه میدهد. به نظر شما آیا احاطه دولت بر این اپها یک موفقیت است؟ آیا میتوان آیندهای را متصور شد که دولت از این حیث نظارتی بر این اپها نداشته باشد؟
مشکل اصلی که در حال حاضر با آن روبهرو هستیم پیشبینیناپذیر بودن شرایط در کشور است. همین اپها و کارآفرینهایی که به فناوری اطلاعات مسلط هستند و با سختی و جذب سرمایه چنین شرکتهایی را تاسیس میکنند، اوایل کار با محدودیتهایی مواجه نیستند. اما در ادامه که بزرگ میشوند، مورد توجه قرار میگیرند و با محدودیتهایی از سوی نهادهای نظارتی، سیاستی و امنیتی روبهرو میشوند. در این زمینه خلأ شفافیت و تعدد ارگانها وجود دارد که سبب موازیکاری میشوند. این باعث میشود که کارآفرینان در زمینههای مختلف با مشکل مواجه شوند. در نتیجه از نظر من این افق وجود ندارد که در دو سه سال آینده بهبودی در این شرایط روی دهد. شاید در مورد تاکسیهای آنلاین درک مشترکی از نظر دسترسیها و قانونگذاری بین کسبوکارها و حاکمیت ایجاد شده باشد. اما در مورد سایر پلتفورمها این دید وجود دارد که زمانی که نارضایتی از قیمتها ایجاد شد، با نامهای قیمتها از سایت حذف شود.
برخی از نهادگرایان معتقدند در مبارزه با شیوع کرونا کشورهایی موفق بودهاند که مانند چین، کنترلگری بالایی داشتهاند، یعنی این دید ایجاد شده که بسیاری از کشورها که بازار آزاد داشتهاند در مورد شیوع کرونا موفق نبودهاند. آنها این مساله را به اقتصاد نیز تعمیم میدهند و معتقدند که کنترل بازارها به بهتر شدن شرایط کمک میکند. آیا واقعاً میتوان عنوان کرد که رفتار کنترلگری در دنیا امروز خریدار بیشتری دارد و میتواند عملکرد بهتری داشته باشد؟
در این نگاه نوعی مغالطه نیز وجود دارد. یک ابزار برای درک این مغالطه اغراق است. اگر کنترلگری خوب است چرا ورود و خروج مردم از خانهها را کنترل نمیکنیم؟ چرا جای اشتغال آنها را بررسی نمیکنیم؟ چرا لباس آنها را کنترل نکنیم؟ مطمئن باشید زمانی که این سوالها را به دوستان میگوییم، میخندند و جواب میدهند که امکان کنترل همه چیز وجود ندارد. مساله کنترل، یک حد بهینه دارد. اگر اصلاً مردم کنترل نشوند به این معناست که هرکسی میتواند اسلحه به دست گرفته و به دیگران حمله کند. پس بحث کنترل یک بحث مغالطه است. کسی با بحث کنترل مخالفتی ندارد. بحث اصلی میزان، زمان و عمق کنترل است. در زمینه درمانی نظام درمان اروپا از نظام درمانی آمریکا بهتر عمل میکند. البته به قیمت مالیات بسیار سنگین از جیب ثروتمندان. اینکه آیا این کار خوب است یا بد، یک بحث است. اگر اروپا ملاک این دوستان است، باید از این موضوع درس بگیرند که اروپا در مورد خودرو قیمتگذاری نمیکند. مرسدس بنز، بیامدبلیو و دیگر برندهای خودرو در اروپا را دارید که قیمتهای آنها چند برابر سایر برندهای خودرویی است. نمیتوان هر بخشی از سیاستگذاری را از یک کشور به امانت گرفت. بدیهی است که این نوع استدلالها در واقع توجیهی است که این افراد بهکار میبرند.